یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است
ساعت 7:4 عصر شنبه 87/3/18
در طول تاریخ حق طلبانه انسان ، همواره عده اندکی به دنبال شناخت حق و احقاق
حقوق دیگران جان بر کف نهاده و در این مسیر تمام تعلقات دنیوی دست شسته و تنها به
لقاء حق می اندیشیده اند و این امر آنان را وا می داشته تا آنچه را که حق به ودیعه
در نزد آنان قرار داده پاسداری و صیانت نمایند ، در مسیر حق قدم برداشته و با توکل
به او موانع را یکی پس از دیگری پشت سر بنهد تا به آنچه که لیاقت آنرا دارند نائل
گردند .
شهید کسی است که قله های انسانیت را در نور دیده و همواره به ما فوق آنچه که
بوده می اندیشده است . وقتی که چنین حالاتی در شخص بوجود آید که جز حق و حقیقت
چیزی نبیند خداوند او را مصداق این حدیث قدسی قرار می دهد که "
من عرفنی و جدنی " الی آخر حدیث شریفه که در نهایت می فرماید " و من عشفبه قتلته و من قتلته فانا دیته
"و این خداست که مدال شهادت را به
سینه پر مهر شهید می آویزد که یکی از درجات عالی و ارزشمند الهی بشمار می آید .
آنچه که شهید شاهد آن است چیزی جز عشق به معشوق نیست . آندم که پرده ها از
مقابل دیدگاشی کنار زده می شود او در می یابد که معبود بی همتا نیز به او عشق می
ورزد و این عشق متقابل ثمری جز شهادت در راه حق به دنبال نخواهد داشت او جان خویش
را به محضر دوست تقدیم می نماید که با معشوق در آمیزد و یقیناً آگاهانه پای در این
مسیر می گذارد و همواره دعایش این است که خداوندا مرا به مرگ طبیعی از دنیا مبر و
شهادت در راه خویش را ارزانی من فرما .....
امید است که ما نیز بتوتانیم پیرو راه شهدا باشیم تا با افتخار به لقاء او
نائل آئیم ...
تمامی شهیدان
سر بلندن چون یک کوه و همیشه زنده و راهشان روشن ......... کجاست کورش با داریوش تا ببیند مردان دیارش
چگونه در مقابل اهریمن ایستادگی و تا قلب دشمن پیش رفته و پوزه اش را به خاک
مالیدند ؟
ای ابراهیم ( ع ) ما افتخار میکنیم چونان تو در مقابل آزمایشات الهی
موفق بوده واسماعیلیان را به قربانگاه فرستادیم .
ای نوح ( ع )
شهیدانمان هر چند بسان تو عمر نکردند ولی همواره از رزایل کنعان دوری و فضایل یوسف
را پیشه کرده و جمال او را به ارث برده بودند .
شهدای ما هر چند گنج
قارون نداشتند و یا مثل سلیمان نبودند که موجودات را تحت سیطره خویش در آورند
و یا بر عوامل طبیعت تسلط داشته باشند اما آنان شیر مردانی بودند که برای رسیدن به معشوق بسان فرهاد
مشکلات را با جان و دل پذیرا و مثل ائمه اطهار ( ع ) بر مادیات پشت پا زدند .
آنان همانند یوسف
هیچگاه فریب زلیخا را نخوردند و از مادرانی به پاکی مریم زاده شدند این عده از
خلایق با تمام سادگی دارای همسرانی مانند هاجر بوده هستند که صبر ایوب پیشه کرده و
در دنیای آخرت همانند لیلی و مجنون قرار زندگی فنا ناپذیری را گذارده اند .
آری........
آری........ آری.............
مدتی بسان یعقوب
بودن چه زیبا و به وصال معشوق نرسیدن چه دردناک.............
ولی صبر ایوب داشتن
چه مرحم دلنشین و چه تلاوت شیرین و
دلپذیری............. دارد..؟؟؟
وقتی
که می خواست برود به فکر برگشتن نبود ؛ اصلا به فکر خودش نبود ؛ به فکر همه بود جز
خودش ؛ به فکر من و تو ؛ به فکر خاکش ... رفت تا من و تو امروز باشیم راحت و بی دغدغه
به دور از تنش... رفت بی آنکه به جوانی خود ؛ به عمر خود ، به عشق خود ؛ به بودن خود
بیندیشد...
¤ نویسنده: رضا
ساعت 6:38 عصر شنبه 87/3/18
امروز قسمتی از کتاب " عوالم " از ابن عباس که در مورد ارزش
حضرت فاطمه زهرا ( س ) از زبان رسول
خدا ( ص ) در باره
عظمت بی بی نقل شده است را برایتان می نویسم تا عشق
بزرگ بانوی بزرگ دو عالم هستی و آخرت و فرزندانش از دل ما
رخت بر نکند و ما را جزو راهیان راه حسین ابن علی ( ع ) قرار دهد
...زیرا او تنها راه نجات ماست .
روزی رسول خدا واردخانه دخترش فاطمه گردید او را
غمناک و
اندوهناک دید فرمود فاطمه جان چرا غمناک و محزونی ؟
بابا خاطرم آمد روز قیامت و صحرای محشر هول و وحشت و
گرفتاری آن روز مرا محزون و غم دیده ساخته است .
فرمود زهرا جان آنروز روز بزرگی است و گرفتاری مردم
بسیار و
سخت است لیکن
جبرئیل از جانب رب جلیل بمن خبر داده است :
که در آن روز اول کسیکه قبر او شکافته شود و به محشر
آید من
خواهم بود و بعد از
من ابراهیم خلیل است و بعد شوهر تو علی
ابن ابیطالب علیه السلام است پس آنوقت خدایتعالی امر کند
جبرئیل را با هفتاد هزار ملائکه بسوی تو فرستد و هفت قبه از
نور
بر روی قبر تو بنا کنند امر شود با اسرافیل با سه حله از
نور بنزد
قبر تو بیاید و ندا کند و گوید ای فاطمه دختر محمد برخیز و
بسوی محشر بیا بوعده گاه خدایتعالی ای دختر من فاطمه
جان تو
از جای بلند شوی در حالیکه در آنروز ایمن با شی از هول و
وحشت آنروز پس اسرافیل بتو بپوشاند آن حلها را ملکی که او را
ذوقائیل گویند ناقه از بهشت برای تو بیاورد که مهار آن از
مروارید
باشد و حقه از طلا بالای آن نصب شده با شد و تو بالای آن
سوار
شوی و دو پهلوی آن ناقه مزین بدیبا باشد و گردن آن ناقه معطر
بمشک و عنبر با شد و جهاز آن ناقه از مروارید است و بر آن
هودج مملو باشد از نور خدایتعالی و روشن دارد و مهار
آن ناقه
مملو است از رحمت خدایتعالی و طول آن مهار یک فرسخ از
فرسخهای دنیائی است ذوقائیل ملک مهار آنرا بدست گرفته با شد
هفتاد هزار ملک در جلو تو است که تسبیح گویند خدا را چون
ناقه
بحرکت در آید هفتا د هزار حوریه باستقبال تو آیند و در دست
هر
یک از آنها مجمره از نور باشد که بوی عود و عنبر از آنها
ساطع
باشد و بر سر هریک از آنها تاجی از جواهر مرصع بزبرجد با شد
از
جانب راست تو روان باشد قدری راه بروی مریم دختر
عمران با
هفتاد هزار حوریه باستقبال تو آیند و بر تو سلام کنند و از جانب
چپ تو روان گردند بعد از آن خدیجه مادرت با هفتاد هزار ملک
که
علمهای تکبیر در دست داشته باشند در جلو تو باشند بعد از آن
حوا
و آسیه هر کدام با هفتاد هزار ملک بجانب تو آیند و با این
تجلیل تو
را وارد محشر نمایند چون وارد محشر شوی از جانب حق تعالی
منادی ندا کند که همه اهل محشر بشنوند قضوا ابصار کم
.. ای
اهل محشر بپوشانید و بر هم گذار ید چشمهای خودتان را تا
آنکه
فاطمه دختر حبیب ما محمد از محشر بگذرد و همه چشمها بسته
شود مگر اولاد های تو بامر حق تعالی منبری برای تو نصب کنند
که هفت پله داشته باشد و هر پایه از آن چندین صف از ملائکه
بایستند و علمهای نور بدست داشته باشند و تو بالای آن قرار
بگیری جبرئیل از جانب رب جلیل بیاید و بگوئید ای دختر
محمد
فاطمه زهرا شفیعه روز جزا امروز روزی است که هر چه از ما
بخواهی بتو عطا کنیم پس آنروز روزی است که تمام مردم حیران
و
سرگردان باشند پس تو در بالای آن قرار گیری صفوف ملائکه
اطراف تو را گرفته باشند و بعد از آن برای من و شوهرت علی
ابن
ابیطالب و فرزندانت منبری نصب کنند و من در پله اول باشم .
شوهرت علی علیه السلام در پله پائین تر و در آن منبر
قرار بگیرم
مرتبه دگر جبرئیل بیاید و بگویید ای دختر رسول خدا حق تعالی
میفرمائید امروز روزی است که میخواهم شاءن و مقام و عظمت و
بزرگی تو را به اهل محشر بنمایانم و هر چه از ما میخواهی
بتو
عطا کنیم ای فاطمه بهشت را در اختیار تو قرار دادیم از هر
دری
بخواهی داخل بهشت شو.
فاطمه گوید داخل بهشت نشوم تا آنکه به بینم بعد از من
با فرزندم
حسین علیه السلام چکردند. ندا رسد ای فاطمه نگاه به صحرای
محشر کن پس فاطمه نگاه کند یک بدن پاره پاره که سر در بدن
ندارد پس فاطمه علیها السلام گوید حسن جانم این بدن کیست؟
امام حسن گوید مادر جان این بدن برادرم حسین است که
امت
پدرت بعد از تو او را بقتل رسانیدند سر از بدنش جدا کردند
چون نام
حسین علیها السلام را فاطمه بشنود و آن حال را مشاهده کرد
چنان ناله و راجه نماید و صدای یاحسینا بنماید که تمام اهل
محشر
را منقلب نماید و اهل محشر لعن کنند قاتلان حسین (ع ) را
ملائکه
بخروش آیند از ناله بی بی زهرا سلام الله علیها پس از
گریهای
فراوان به قائم عرش پروردگار عرض کند :
"یا
لحکم الحاکمین احکم بینی و بین اولادی "
ای حاکم عادل حکم کن بین من و میان قاتلان فرزندم
خدایا حکم
فرما میان من و
میان آنهائیکه ظلم و اذیت و آزار نمودند
فرزندانم
را بدون جرم و تقصیر و بی سبب او را بقتل رسانیدند از ناله
زهرا
جهنم بحرکت در آید و آن آتشیکه آنرا هبهب گویند هزار سال
تابیده
شده تا سیاه گردید بصحرای محشر بیاید و جمع کند قاتلان و
کشندگان و اذیت کنندگان فرزندان فاطمه را باز از مصدر جلال
خدائی ندا رسد ای فاطمه هر چه میخواهی از ما بخواه تا بتو عطا
نمائیم فاطمه عرض
کند خدایا امتان پدرم و شیعیان شوهرم و
دوستان فرزندانم را میخواهم ندا رسد ای فاطمه همه را بتو
بخشیدیم هر که را میخواهی داخل بهشت گردان پس آن بی بی
آنقدر شفاعت کند که بحساب نیاید این است .
در جای دیگر امام جعفر صادق (ع ) میفرمایند :
بخدا قسم فردای قیامت جده ما حضرت زهرا سلام الله
علیها آنقدر
شفاعت کند تا اینکه کسی در قیامت نماند مگر منافق یا شکاک
یا
کافر و بخواست سیده نساء عالمیان داخل بهشت شوند همه
دوستان زهرا و دوستان فرزندان زهرا سلام الله علیها و هر که
را
که او بخواهد بدون حساب داخل بهشت خواهد شد .
در
پناه حق تعالی با عشق به خاندان ائمه رستگار شوید .
¤ نویسنده: رضا
ساعت 3:8 عصر شنبه 87/3/18
ای مه برج حیا و عصمت کبری
بانوی حوران خلد حضرت زهرا
در حرم عز و جاه شوکت شاءنت
خادمه ات ساره است مریم صفا
قبر تو مخفی قدر تو مجهول
قدر تو نشناختند مردم دنیا
امت بیرحم خانه ات زده آتش
محیط جبریل سوخت عابد عزا
بشکند آن دست که زد بتو سیلی
پهلویت از درد شکست شل شود آن پا
محسن ششماهه ات چون بزمین خورد
طفل خود از بر فکند مادر عیسی
در چه به پهلویت کافر وشنی زد
ناله ز دل بر کشید پیر کلیسا
بهر شفاعت بس است روز قیامت
محسن و اصغر بنزد خالق یکتا ....
¤ نویسنده: رضا
ساعت 2:41 عصر شنبه 87/3/18
برای زیستن دو قلب پاک لازم است
ازداوج به عنوان یکی از جدی ترین عوا مل اجتماعی.....قرنها ست که در
فرهنگهای جوامع مختلف بشری حضوری ملموس دارد .. . پیوندی که گاه تا واپسین لحظات حیات ادا مه می یابد و گاه به سبب
بروز پاره ای مشکلات گسسته میشود .
قانون خلقت و نظام طبیعت زن و مرد را خواهان یکدیگر قرار داده ا ما نه
صرفا" به انگیزه دستیابی به غرا یز جنسی بلکه به سبب
وجود انگیزه ای بالاتر و
والاتر .. .. یعنی عشق .....
این ا قدام که در آغاز به صورت چند
همسری صورت میگرفت و پیامدهای ناگوار برجا میگذا شت با تجربه
اندوزیهای بشر در خلال قرون متمادی شکل تک همسری به خود گرفت و به رعایت ضوابطی
خاص تن در داد.
برای گریز از تجربه تلخ شکست در
ازدواج نخستین و موثرترین
گام دقت و بررسی کافی در انتخاب و گزینش همسر است .ا مروزه بسیاری از جوانان بدون تو جه به این عوا مل دست
به تشکیل خانواده می زنند و بی آنکه از عوا قب ناخو شایند سهل
انگاری خود آگاه با شند همسری برمی
گزینند که فاقد تنا سب فکری و اخلاقی با آنها ست لذا با گذ شت زمان ا ندک و بروز
نخستین بحرانها شهد زندگی به کا مشان شرنگ میشود و نوای جدایی سر مید هند ا ما اندکی
تاءمل و درنگ در این سنت ارزشمند اجتماعی و در نظر گرفتن برخی معیارهای ضروری
میتوا ند واژه تلخ و ناخو شایند "" طلاق "" را از دفتر زندگی
خانواده ها بشوید و آرا مش و زیبایی به آنها
هدیه کند که مهم ترین این معیارها
را میتوا ن اینگو نه عنوان کرد :
عشق- اعتقادات مذهبی – تناسب مذهبی – اختلاف سنی –
تناسب ظاهری – تطابق معیارهای اقتصادی و اجتماعی –
میزان علاقمندی جنسی
عشق : مهمترین اصل ازداوج ..عشق متقابل است . عشق عبارت است از عاطفه ..میل و کششی
در وجود آدمی که او را از محور توجه به خود خارج و متوجه دیگری میسازد . این
احساس در وجود همه انسانها به صورت
فطری و طبیعی وجود دارد اما رنگ عاطفه و بافت آن در زنان و مردان متفاوت است چنا
نچه برخی متعقدند که زنان عاطفی ترند.
اگر دو طرف نتوانند خواسته های روحی و
نیازهای فطری و عاطفی همسر خود را برآورده سازند و با رفتار و گفتار خود امنیت را
از همسر خویش سلب کنند یا او را از وفاداری و عشق قلبی خود ماءیوس سازند در این
صورت نباید انتظار دا شت این گونه زنا شو ییها دوامی داشته باشد .
اگر عشق متقابل وجود داشته با شد عاطفه
عالی روحی در
زن و برخورداری او از احساس سرشار
درونی اش میتواند عاملی برای لطافت روحی مرد و تقویت بعد عاطفی و احساس او باشد .
زن نیز با استفاده از قدرت عقلی و ثبات روحی مرد میتواند بر احساسهای افراطی خود
غلبه کرده و در بستر عواطف متقابل با همسر خویش آرامش را تجربه کند .
اعتقادات مذهبی : زن و شوهری که
هر دو در یک کانون ا عتقادی
زندگی کرده اند به
علت بر خورداری از تربیت
دینی یکسانی که
دا شته اند نقاط مشترک همسانی با
یکدیگر خواهند دا شت .
لذا می توانند به گونه ای سهل تر بر
مشکلات خود فائق آیند. گاه دیده میشود زوجین در یک
فرهنگ دینی مشترک
تربیت شده اند ا ما اعتقادات آنها
کاملا" با یکدیگر تفاوت دارد که در این صورت بهتر است تعمق بیشتری به عمل
آورند .
برابری سطوح فرهنگی خانواده ها کا
ملا" ضروری است که زن و مرد از نظر فرهنگی و پایگاه طبقاتی نوع زندگی و سطح
دا نش تا آنجا که ممکن
ا ست با هم هماهنگی داشته با شد . غالبا" زنا شویی بین زنان و مردانی که
اختلاف فرهنگی دارند مشکلات بسیاری را نیز در پی خواهد آورد .
تفاوت سنی : تنا سب سنی یکی دیگر از ملاکها و معیارهای قابل توجه برای ازداوج به شمار
می رود . به نظر میرسد بهتر است با توجه
به شرایط فرهنگی.. مرد یا اندکی از
زن بزرگتر بوده و یا نهایتا" در یک دا منه سنی هماهنگ قرار دا شته با شند .
اختلاف فا حش سنی به ویژه اگر زن بزرگتر از مرد
با شد مشکلاتی را خصوصا" در دهه های
بعدی زندگی ( دوم – سوم ) به دنبال خواهد دا شت . با تو جه
به در نظر گرفتن و یژگیهای فرهنگی جا معه ما به نظر میرسد اگر
آقایان چند سال بزرگتر با شند
روا بط بهتری را در طول زندگی زنا
شویی میتوان ا نتظار داشت .
معیارهای اقتصادی – اجتماعی : افراد بهتر ا ست همسری انتخاب کنند که خصوصا"
از نظر سطح مالی و ا قتصادی با خانواده او هماهنگی دا شته باشند ولی اگر تفاوتی در
این سطح مشاهده شود با توجه به میزان و عمق این فا صله اختلافات قابل توجهی بین زن
و مرد و خا نواه هایشان ایجاد خواهد شد .
ضرورتا" اگر مرد و خانواده اش از توا نایی
اقتصادی بهتری برخوردار با شند بهتر از آن است که خانواده زن مرفه تر با
شند هماهنگی در این چهار چوب به گزینش بهینه همسر یاری می رساند .
تناسب ظاهری : بهتر است زوجی که در ارتباط با هم قرار میگیرند و
پیمان زنا شویی بین آنها بسته میشود تا اندازه ای با یکدیگر چه از نظر اجزای صورت
و چه از نظر فیزیک بدنی و اندام تنا سب دا شته با شند .
زیبایی خیره کننده در یکی از زوجین و عدم تنا سب با
دیگری می توا ند به مرور زمان مشکلاتی را به دنبال بیاورد . همچنین تنا سب قد و
وزن نیز از ضروریات ا ست .
میزان علاقمندی جنسی : داشتن آگا هیهای
درست و علمی
جنسی چه برای مرد و چه برای زن
بسیار ضروری و مهم ا ست و بر ا ساس این آگاهیها لازم است برای انتخاب همسر به
احساس خو یش و آنکه طرف مقابل میتواند در وی انگیزه جنسی ا یجاد کند ا همیت
داده شود چرا که دیده شده ا ست پس از
ازدواج ناهما هنگیهای جنسی حتی زوجین را
به مسیر دادگاهها و جدا یی احتمالی سوق داده ا ست .
یکی از پرسشهایی که گاه برای افراد و خانواده ها ایجاد میشود این است :
آیا دوران نا
مزدی و یا رابطه های
قبل از ازدواج میتوا ند به شناخت
همسر کمک کند ؟
با توجه به بافت فرهنگی و دینی جامعه ما..روابط قبل از ازدواج به گو نه ای
بسیار عمیق ممکن نیست ...اما اگر زوجین و خانواده هایشان بپذیرند که دوران نامزدی
.. لحظه های آزادی انتخاب ا ست .. در این
صورت این دوره قطعا" ناگزیر به ازدواج منتهی نخواهد شد .
دوران نا مزدی با حفظ شوءنات فرهنگی و
دینی میتوا ند بسیار راهگشا با شد . زیرا در این دوران میتوان از
طریق تبادل احساس با جنس مقابل و محک زدن وی به شناخت متقابل دست یافت .
به هر حال یکی از ثمرات تشکیل خانواده تکا مل وجو دی هر یک از زوجین است . زن
و مرد از لحاظ خصو صیات روحی و روانی تفاوتهایی با هم دارند که موجب محکم شدن
پیوند آنها میشود ..به همین علت میتوان آن دو را مکمل وجود هم دا نست چرا که انسان
همواره به دنبال نیمه گمشده خویش است .
لازم به یاد آوری ا ست که روا بط دختران و پسران از حسا سیت
و
ظرا فتی خاص برخوردار است و کوچکترین
بی توجهی ممکن ا ست آثار بسیار زیان باری را در پی دا شته باشد چه بسا ا فرادی که مدت زمان نسبتا" طو لانی با
یکدیگر روابط صمیمانه دا شته اند ا ما با یک حادثه پیوند آنها گسسته شده و صمیمیت
میان آنها از بین رفته است و چه بسا همسرانی که در آغاز زندگی مشترک روابطی
صمیمانه با هم داشته اند
ا ما پس از مدتی روابطشان سرد و صمیمیتشان به درگیری و
اختلاف تبدیل شده ا ست .
پس در روابط انسانی نباید فریب رابطه صمیمانه اولیه را خورد بلکه باید از طریق
آشنایی با ا سرار و رموز قلبی و دو ستانه و با مرا قبتهای لازم آن را از گزند زوال
و نابودی حفظ کرد .
WALKING
DOWN THE AISLE
LOOKING
AT YOU
I
BELIEVE I WAS
MADE
JUST
FOR YOU
WE SHALL
WALK THE LIFE
HAND IN HAND
, EVER …
MY
HEART SHALL BE
YOURS
NOW
AND FOREVER …..FOREVER ….
با آرزویی سعادت و کا مروایی همه
دوستان عزیز و گرا می
¤ نویسنده: رضا
ساعت 2:37 عصر شنبه 87/3/18
ساحل زیبا .....و موجهای خروشان
ساحل زیبا و موجهای خروشان
صحنه ای زیبا را در طبیعت رقم زده اند که گویای حکایت
قصه ای دیرینه آنهاست ، قصه ای که هر گز پایان ندارد . ونه از غرور
ساحل کاسته میشود و
نه از مبارزه طلبی موجها ی
خروشان کم می شود .
روزگاران بسیار قدیم وقتی
که خداوند متعال کره زمین را خلق نمود و خشکی و آب را در کنار
هم قرار داد این قصه بوقوع
پیوست از آنجا که خداوند بزرگوار یکتا خالق زمین و آسمانها مهر
و محبت را در دل آنها
نشاند ، روزی آبهای آرام دریاها به ساحل زیبا پیشنهاد دوستی داد و گفت
من و تو لازم و ملزوم
همدیگر هستیم چقدر خوبه که من تو دو دوست خوب هم با هم باشیم .
ساحل که بسیار مغرور و
خودپسند بود و کبر ،فخری که به آبهای زیبا میفروخت برای دوستی
او شرط گذاشت و گفت :
بایستی پاک و زلال شوی تا بتوانی دل سنگ مرا بشوئی و مهر محبت
را جایگزین اینهمه
خودپسندی کنی ....آب روان و موج آرام آرام از ساحل دور شد و زمانی که
پاک و زلال و روشن شفاف شد
با آرامش خاصی برمیگردد و تن ساحل زیبا را شستشو میدهد
ولی باز با غرور بی جای
ساحل روبرو میشود و با دلی شکسته به اعماق دریاها باز میگردد در
هنگام دور شدن موجها ، ساحل ندا داد :
هر وقت رنگ موجهایت آبی شد بیا تا رنگ خاکی مرا
در خود غرق کند .
بعد از گذشت مدتی آبهای
زلال و شفاف و روشن آبی رنگ به ساحل نزدیک می شوند ولی
ساحل مغرور با توجه به
غرور بیش از حد خود و دیدن میهمانان فصلی خود خیلی خودپسندانه
موجها را از خود راند و از
دوستی با او سر با زد و گفت : برو و با تمام قوایت برمن بتاز که
شاید بتوانی غرورم را در
هم بشکنی .....
آبهای روان شفاف پاک به آارامی
از ساحل دور شدند و در شبی طوفانی با موجهای خروشان و
سهمگین بر ساحل می تازد
تنها مقداری از شن و ماسه های کنار ساحل را با خود به اعماق
دریاها می برد ....و این
نبرد که نمیدانم جهت د وستی است یا دشمنی دیرینه سالیان سال ادامه
دارد و به گمانم دنیا تا
دنیاست این قصه ناتمام بما ند .
بنظر حقیر دلتنگی غروب
ساحل نیز بخاطر دلتنگی موجها است .
آیا فکر کرده اید چرا این
دوستی اتفاق نمی افتا د ؟
یکی از دلایل می تواند این
باشد که بعد از دوستی موجها و آبهای شفاف و زلال با ساحل زیبا ،
آبها تمامی خشکیها را در
خود می بلعد و دیگر هیچ جنبنده ای نه از ساحل زیبا و نه از دریاها و
آبهای روان می تواند
استفاده کند .
ساحل زیبا
بخاطر ما انسانهای دانا هنوز که هنوز از دوستی با دریاها سرباز میزند .
کی و چه کسی به
او این را آموخته است ...؟؟!!
دریا دریا ......دریا مرا
صدا کن
خاک را با آب دوباره آشنا
کن
دریا دلم گرفته
مرا از این گرفتگی رها کن
.....رها کن
دریا با من حرف بزن
نذار موجها من را به ساحل
بدهند
دریا دلم میخواد روی بال
موجها
من تو یک شب ببری از اینجا
بزار بگن چشمهای بارون زده
بازهم تو دریا گمشده
دریا جوابم بده ...دریا
جوابم بده ........
با آرزوی
تندرستی و سعادتمندی تمامی دوستان عزیز و
گرامی.......در پناه حق
¤ نویسنده: رضا
:: بازدید امروز ::
1
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
40016
:: درباره من ::
:: لینک به وبلاگ ::
:: آرشیو ::
:: اوقات شرعی ::
::وضعیت من در یاهو ::
:: خبرنامه وبلاگ ::
:: موسیقی ::