Image and video hosting by TinyPic ماهیانه - یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است


ساعت 7:15 صبح چهارشنبه 86/12/15


ارزش نهادن به عشق و رمز ماندگاری آن

بذر گل عشق بدون نیاز به هیچ فصلی شکوفا میشود و با مهر و محبت پاک شکوفاتر میشود و آنقدر پیشرفت می کند تا اینکه عاشق بغیر از وصال معشوق به چیزی فکر نمی کند و حالا این گلی که با مشقت و اشک چشمان دو معشوقه آبیاری شده و درونشان پرورش یافته و نهالی گردیده به هنگام باروری نزدیک می شود باروری این نهال زیبا وصال عاشق و معشوق است که این شیرین ترین لحظه زندگیست ولی باید دانست که از این نهال تازه عشق که با مشکلات پرورش یافته بایستی طرفین مواظبت کنند تا مورد گزند آفت قرار نگیرد چـون پس از گذشت سالها آتش عشق دیگر شعله ور نیست پس گل عشق بیشتر از زمان شکوفا شدنش احتیاج به مواظبت و مراقبت دارد .

آنچه در این بین رابطه عاطفی شما را ممکن است تحت سلطه قرار دهد و از شکوه آن بکاهد این است که شما به دوست داشته شدن طوری عادت کنید که قدردانی و احترام به آن عطوفت از یادتان برود و با آن مانند تمام داشته های معمول و پیش پا افتاده برخورد شود در حالیکه در حقیقت این است که داشتن جایگاه عاطفی و عشق در زندگی هر فرد گوهر نایابی است که معمولاً با از دست دادن آن نه تنها زندگی تلخ و بی رنگ می شود بلکه گاهی کسب مجدد آن دشواریهای بسیار دارد بنابراین در این حالت شما با حسرت بزرگی در قلب و روح خود روبرو خواهید بود که پیوسته جای خالی کسی را به یادتان می آورد که وی را به علت بی توجهی و عادت به عدم قدردانی از دست داده اید زیرا آنچه که ما عشق می نمامیم در واقع نهالی است که به نور خورشید وجود شما و آب حیات جبران محبت شما نیازمند است تا رشد کند و تا میوه هایش کام شما را شیرین کند . شما عاشق خوب و معشوق قدردان و لایقی باشید و عشق و علاقه متقابل شما به هم روز به روز فزآینده تر و درخت عشق شما را هر روز بالنده تر و سبزتر از روز پیش گرداند ، در زندگی مشترک بر خلاف دوران نامزدی و آشنائی بر خلاف تصور همگان نشان دادن عشق و علاقه متقابل بسیار دشوارتر است .

در حقیقت پس از مدتی زندگی مشترک پی خواهید برد که طرف مورد علاقه شما نیز مانند سایر انسانها شرایط و نیازهائی دارد که چندان مطبوع و دلپسند نیستند و حتی می توانند آزار دهنده باشد  بارها احساس می کنید که همسر فرشته خوی خود را از دست داده اید و به جای موجود ستودنی و زیبای روزهای نامزدی با یک انسان عادی روبرو هستید که دوست داشتن او اگر سخت نباشد چندان هم آسان نیست .

در زندگی مشترک همه چیز با خواست و میانگین و توافق طرفین باید صورت بپذیرد زیرا در غیر اینصورت نمی توان نام زندگی مشترک را به آن داد .

هیچ چیز حقیقی تر و والاتر از عشق نیست و عشقهای دراز مدت که سالها به طول می انجامد ، قابل اعتماد هستند و میتوان با تکیه زدن بر آن به هر کجا رسید .

معشوق یا عاشق همان نیمه گمشده ای است که همیشه به دنبالش گشته اید و تنها کسی است که می توانید همیشه روی او حساب کنید و تحت مراقبت و در سپر حفاظت او به سر برید .

اگر به درستی آموخته باشید که قایق زندگی را در طوفانها با مهارت هدایت کنید برای تمام روزهای عمرتان کشتی عشق را سالم بهر کجا که بخواهید می توانید هدایت کنید البته هیچ زندگی و هیچ ازدواجی بی فراز و نشیب نیست آنچه مهم است رفتار و برخورد شما با این مسئله است که عشقتان را زنده و تازه نگه دارید .

در اینجا راهکاریی را به شما پیشنهاد می کنم که از طریق کاربرد آنها درخت عشق شما همیشه تازه و شاداب تر از روز قبل و پر شکوفه تر از همیشه و پایدار بماند تا در زندگی مشترک خود سعادتمند و خوشبخت شوید .

1 - بیان حقیقت و ایمان به صداقت

 هیچ چیز زیباتر و پر بهاتر از حقیقت نیست . با بیان حقیقت و ایمان به صداقت شریک زندگیتان  ، می توانید کشتی خود را از مهلکه و طوفان در امان نگه دارید . با ایمان می توانید با خیال راحت به او تکیه کنید و بدانید که در طوفانها و سختی ها دست یاری او همواره برای کمک به شما برافراشته است . این اعتماد از پر بهاترین گنجهائی است که کسی میتواند در یک زندگی مشترک داشته باشد و احساس امنیت و رضامندی حاصل از آن را تا پایان عمر همراه داشته باشد .

2 - قدردان شادی های کوچک باشید

 

 مسلماً شما قدردان کارهای بزرگ و مهمی که همسرتان در راه دوام زندگی مشترک انجام میدهد هستید . کارهای کوچک را نیز قدردان باشید و با خواندن نام یکدیگر با الفاظ لطیف و زیبا جریان عشق و محبتی را در زندگیتان بیدار می کنید که روز به روز به دوام عشق شما کمک می کند به یاد داشته باشید که انسانها و رفتار انسانی مانند پدیده پژواک عمل می کنید به این صورت که هر کلام با حرکتی از جانب شما پس از برخورد با مخاطب بسوی شما باز می گردد پس از این پدیده بنحو احسن استفاده کنید .

3 - دست از حساسیت های بی مورد بردارید

 

 بعضی از حساسیتهای بیجا در مورد مسائل بسیار کوچک یا نظرات شخصی و یا بحث شراکت در انجام کارهای منزل از این دسته هستند دست از این گونه حساسیتهای بی مورد بردارید و با اتفاق هم و همکاری تیمی دو نفره زندگی خود را زیبا بسازید . ازدواج داستان مسئولیت است و توان کشیدن این بار سنگین به دست نمی آید مگر آنکه شما و همسرتان یک کار گروهی انجام دهید و شما می بایست تیمی دو نفره را بی دغدغه از هم نشینی و مصاحبت همسر خود لذت ببرید .

4 - تنها صرف دو دقیقه وقت ، دنیای شما را زیبا می کند

 سعی کنید حتی برای چند دقیقه هم کـه شده است در طول روز بـا یکدیگر تنهـا باشید و با همسرتـان ارتباط روحـی برقرار کنیـد و زندگـی را از زاویـه ای دیگــر ببینید و همواره جمله زیبای ً دوستت دارم ً را بعنوان هدیه ای که هرگز مستعمل و تکراری نمی شود را به شریک زندگی خود هدیه دهید .

5 - زیبائی و آراستگی ظاهر را دست کم نگیرید

 زیبائی خود نقش مهمی در آسایش و آرامش چشمان خود شما و شریک زندگیتان دارد . برای راحت شدن  از شر خستگی روزانه و نادیده گرفتن ظاهر خود ، هر چند ممکن است گزینه راحت تر و فوری تر به نظر بیاید ولی تجربه ثابت کرده است که دوش گرفتن و مرتب کردن ظاهر و آراستن خویش تا چه حد در رفع خستگی از تن شما مفید است و علاوه بر آن شریک زندگیتان با نگاه کردن به سر و وضع مرتب شما چقدر انرژی مثبت می گیرد و احساس خواهد کرد که بعد از یک روز کاری سخت به منزل امن و دنج خود آمده که در آن همسری مهربان و آراسته در انتظارش است .

6- پرهیز از مسائل حاشیه ای

از مسائل حاشیه ای بپرهیزید و سعی کنید از مسائلی که باعث حاشیه می گردند نیز جدا" دوری نماید ، زیرا گاهی اوقات حاشیه ها به غده های بزرگی مبدل می شوند که پایه یک زندگی شیرین را به مخاطره می اندازند و گل عشق را پژمرده و پایه های اخلاقی و تعهدی خانواده را متزلزل و کانون گرم را به سردی می کشاند .برای مثال اگر همسرتان در مورد مسئله ی یا خواسته ای حساسیت داشته باشد ، سعی کنید از آن مسله حاشیه ساز دوری و به خواسته های طرف مقابل احترام بگذارید ، در اصل یک زندگی موفق و همراه با خوشبختی بغیر از گذشت زوجین از علایق و خواسته های شخصی بدست نمی آید .

در خاتمه خوشحال می شوم نظر شما را به سئوالات ذیل بشنوم .

1 - چگونه میتوان عشق را همیشه زنده نگه داشت ؟

 

2 - آیا عشق ماندگار است یا تنها عطر خوشبوئی است که مشام را می نوازد و بعد کم کم محو و کم رنگ می شود ؟

3 - چگونه می توان جلوی مرگ عشق را گرفت ؟

4 - چگونه می توان بعد از گذر سالیان همچنان از وجود هم شاد بود و لذت برد ؟

5 - چگونه می توان بعد از سالها زندگی از دیدن همسر خود هیجان زده شد و شکر گزار حضور وی بود ؟

                                      عشق گاهی رویش برگ است در تن پوش خاک

 

عشق گاهی سوز هجران است در اندوه نی

عشق گاهی می رود آهسته تا عمق نگاه

عشق گاهی غرقه خورشید در افسون ماه

عشق گاهی طعم وصلت میدهد

مزه ی شیرین و حدت میدهد

عشق گاهی شوری هجران دوست

تلخی هرگز ندیدن اوست

عشق گاهی مشق های کودکیست

حس بودن با خدا در سادگیست

عشق یعنی با تو بودن ، ما شدن

عشق گاهی دست لرزان تو می گیرد و درون دست خویش

گاه مکتوب تو را ناخوانده می داند ز پیش

عشق گاهی ذکر محبوب است بر نی های تیز

گاه در چشمان مشکی اشک ریز

عشق گاهی خاطر فرهاد و شیرین می کند

گاه میل لیلیش با جام مجنون آن کند

عشق گاهی در فنا معنا شود

واژگان دفتر کشف و تمناها شود

عشق یعنی اشک توبه در قنوت

خواندنش با نام غفار الذنوب

عشق یعنی چشمها هم در رکوع شرمگین

از نام ستار العیوب

عشق یعنی سر سجود و دل سجود

ذکر یا رب یا رب از عمق وجود

عشق را گو : هر چه می خواهد شود

با تو اما عشق پیدا می شود

بی تو اما عشق کی معنا شود

آرزوی تندرستی و سعادتمندی تمامی دوستان و سروران گرامی را از درگاه ایزد منان دارم در پناه حق باشید.

 


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:13 صبح چهارشنبه 86/12/15

صیاد و ماهی زیبا....

صیاد و ماهی زیبا با قلبی یخی ........

 

روزگاری صیادی در کنار برکه ای زیبا بر ساحل آبی زلال نشسته بود و غرق در رویاهای کودکی بود ،سنگ های را پی در پی با آرامش در آب روان می انداخت و با خودش زمزمه می کرد که " دریای بزرگی باشی یا گودال کوچک کم آب هیچ فرقی نمی کند. اگر زلال باشی آسمان در درون تو هست " تو این حال و هوا بود که صدایی آرام اما دلنشین  گفت : آ یا برای آسمان دلت  ستاره  نمی خواهی ؟

صیاد ما نگاهی به اطراف انداخت و دنبال صدا گشت و خیلی زود در یافت که آن صدای دلنشین ..صدای ماهی است درون برکه که داره از زیبایی به خودش می نازه و در زلالی آب برکه بدون رقیب دور خودش می چرخه و گاه گاهی هم با ناز و عشوه سری از آب بیرون می کشه و توانایی خالقش رو تو خلق زیباییش به رخ صیاد می کشد ، صیاد قصه ما  هم که تو آسمون دلش تک ستاره ای هم نداشت با تمام وجودش علاقمند شد تا زیباترین ستاره رو تو آسمون دلش جا بده و ...

صیاد قصه مون با ماهی خوشگلش نشست و عهد هایی بست تا وقتی که حوضچه ای زیبا برایش فراهم نکرده ، آرامش خاطره انگیز ماهی زیبایش از برکه ای که در آن زندگی می کند نگیره وهرگز به چشم یک صید بهش نگاه نکنه ماهی خوشگلمون هم قول داد که تا وقتی حوضچه اش در دل صیاد مهیا نشده از رو طمع سر از باغچه دیگرون در نیاره و به دنبال دریایی واهی نگرده .

داستان قصه ما ادامه پیدا کرد و کرد و کرد تا اینکه صیاد وصید چنان با هم صمیمی شدند که دیگه فکر کردن دنیا فقط مال اینهاست و کسی نمی تونه اینها رو از هم جدا کنه ...،هر روز صیاد دل پاکمون به کنار برکه می آمد و ماهی خوشگلش رو نگاه می گرد وباهاش به صحبت  می نشست. شب ها هم از ترس اینکه مبادا اتفاقی برای ماهیش بیافته تا صبح چشم رو هم نمی گذاشت و گاهی وقت ها هم به دلیل فراق لحظه ای ماهی اش اشک هایی می ریخت که از زلالی آب برکه ی که محل زندگی ماهی قصمون بود زلال تر .....

روزها پشت سرهم می گذشت و صیادمون می رفت کنار برکه تا در امتداش به همراه ماهی دلش قدم بزنه بدون اینکه حتی بخواد لمسش کنه و یا حتی بخواهد این فکر رو تو ذهنش بپروراند که گاهی فرصت این هست که بشود از آب هم بیرونش کشید.

حوضچه ی دل صیاد دیگه داشت آماده می شد و صیاد قصمون با اشکهای زلالش داشت پرش می کرد تا ماهیش و تو زلال ترین آب برکه دنیا که دلی بود ازجنس محبت جا بده تا هیچ وقت دلتنگ برکه ی قبلیش نباشه.

تو این اوضاع و احوال بود که ماهی قصمون بی خبر از تلاشهای صیادش به سرش می زنه تا کمی بره دور دورا چرخی بزنه رفت و رفت تا اینکه دید یه محوطه بزرگی است که آبش گل آلوده و نیزارهای بلندی داره، به طمع بزرگیش واردش شد اما غاقل از اینکه وارد باتلاقی شد که تو لجنزارش نه تنها پاکی نیست بلکه آبی است که خیلی وقته گندیده و شده محل زندگی قورباغه ها و....( قورباغه هایی که به رنگ سبزشون می نازند )

ماهی خوشگلمون با اینکه بسیار منطقی بود و سرشار از فهم و شعور بالا ، اما دانسته وارد باتلاق شد و صیاد و تک ستاره ی دل پاک صیاد رو به ورطه ی فراموشی سپرد .

صیاد قصمون هنوزم که هنوزه بر کناره برکه نشسته و چشم به راهه که شاید روزی ماهی خوشگلش بتونه خودش رو از منجلابی که توش افتاده نجات بده و برگرده و این انتظار ادامه دارد....

این انتظار باعث شده این داستان ما نه تو چرخه ای قرار بگیره و نه تو حلقه ای تکرار بشه  بنا بر این داستان ما  ادامه دارد چون  ماهی  خوشگلمون داره می چرخه وتجربه کسب می کنه معلوم نیست داستانمون پایان خوبی داشته باشه یا نه ؟

حالا سوالاتی که خوشحال می شم جوابش رو از شما ها بشنوم ...

آیا داستان این عشق شبا هتی به زندگی های ما انسانهای امروزی داره ؟

آیا  صیاد خیلی وفادار بود یا ماهی مون بی وفا ؟

یا اینکه هر دو وارد بازی ناخواسته و قصه تلخ ما شدن ؟

یا رسم روزگار عوض شده و دل شکستن رفته تو صدر هنر ها ؟

یا ما ا نسانها بی ظرفیتیم و از استعداد و فهم و شعوری که خدا بهمون داده برای توجیه کارهای اشتباهمون استفاده می کنیم نه برای بهبودش ؟

آیا شما با حقیر هم عقیده هستید که می شود با صداقت و با مهر محبت آروم آروم و پله پله حرکت کرد و با اعمال انسان دوستانه و خداپسندانه به عرش خدا نزدیک شد ، اما اگر با  ریا  هزاران پله هم  از پلکان ترقی را بالا بروی مطمئن باش یک روز سقوط خواهی کرد ،  خداو ند متعال یک دل کوچک به ما داده که می توا نیم تمام شادیها و غصه ها  دنیا را  توش  جا داد  دلی  که می شود خدای خالقش رو هم درونش جا داد ، ولی چرا ما با این دل کوچک همیشه قصد این می کنیم که خالقش رو هم دور بزنیم ،آیا واقعآ خدا وند متعال از روز ازل آدم را اینگونه  طمع کار و فریب کار آفریده  ، آیا شیطان به وعده  خود عمل نموده و همان گونه که باعث بیرون شدن حضرت آدم (ع) از بهشت شد بدنبال منحرف نمودن راه زندگی ماست ،و یا با گذشت زمان و جبر زمانه انسانها اینگونه شده اند؟

 

  • اگه روزگاربی رحمه تو مهربون باش

  • اگه آفتاب می سوزونه تو سایه بون باش

  • اگه سرما کمین کرده کنار باغچه

  • واسه گل های نیمه جون تو باغبون باش . 

من مست جانانم کی ترسم از جانم

دریای عطرشانم طوفانم طوفان

هان هان ای روزگار خشم تو بشناسم

من سردار لشگر عاشقانم

من شهبازم در ملک عشق

از شراره آتش عشق سوزانم

غم مدد یاری کرده پریشانم

چکنم شرمنده از دست دلم

شده خواری بر دل بر جانم

گر روزگار شکسته شاخه های عشقم

مکن ای لب شکوه از دستانم

گر شده خون چشمه چشمانم

دل فدایی دلبر جانانم .......

جان فدایی ملکه ء خوبانم ...... 

 

آرزوی تندرستی و سعادتمندی تمامی دوستان و سروران گرامی را

از درگاه ایزد منان دارم .

در پناه حق باشید .


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:12 صبح چهارشنبه 86/12/15

 
فاصله میان دو زندگی ، خاکی و فانی با زندگی ابدیت، فاصله پوچ بودن و از معنا و محتوا تهی بودن است تا حقیقت داشتن و به ابدیت متصل بودن و لحظه لحظه آن را چشیدن و لمس کردن ، کدامین زندگی را باید معیار خود قرار دهیم تا با کوچک ترین ضربه ای و شکستی از حرکت باز نمانیم ، تا زندگی را قابل دفاع بدانیم ، تا زندگی را نه در جای خود متوقف ماندن ، بلکه در حرکت و رو به مقصد نهایی معنا کنیم .
 
کسانی هستند که مرگ را به شوخی می گیرند ، این نحوه مواجهه را نباید به حساب شجاعت آنها گذاشت آنها مرگ را به شوخی می گیرند از آن جهت که در غفلت به سر می برند و پدیده های  با اهمیت  حیات را هیچگاه جدی نمی دانند .
 
از این دسته  که بگذریم بسیاری نیز از یاد مرگ می ترسند مرگ برای آنها تلخ است و تلخی یاد مرگ به زندگی آنها نیز سرایت می کند زندگی را نیز تاریک می بینند . دلها فلسفه  و هدف زندگی را زیر سوال می برند حالاتی بر انسان می گذرد که حیات را نمی بیند آن را نمی چشند لذت معنوی حیات را درک نمی کنند . آنها در این حالت زنده هستند نفس می کشند اما زندگی  نمی کنند ، زندگی را نمی یابند . حضور آنها در پهنه حیات یاد آور ماهی غوطه ور در آب است که از آب سوال می کرد اما آب را نمی دید آب را لمس نمی کرد .
 
ریشه بسیاری از ناملایمات روحی و سرخوردگی ها و سرگردانی ها و از سوی دیگر منشاء بی اخلاقی ها و رذیلت ها را عدم فهم درست معنای مرگ و حیات ، شکست و پیروزی و اشتباه بین هدف و وسیله حیات می دانم و برای بیرون رفت از این معضلات تامل پیرموان زندگی ائمه اطهار و امامان و انچه آنان در صحنه تاریخ از خود بجای گذاشتند را برای معنا بخشیدن به زندگی راهگشا می دانم .
 
بایستی از بیرون نگریست از افقی برتر ، باید حیات را در اختیار گرفت این نکته را باید دریافت که پرسش از فلسفه حیات ، پرسش جسم نیست ، پرسش روح است . ریشه سرگردانی ها آن است که ما بارها پاسخی به روح اما در خور جسم داده ایم برای فهم حیات و چشیدن طعم زندگی نباید در ظاهر توقف کرد . جایگاه حیات ، باطن انسانهاست ، باید از باطن انسانها سراغ گرفت تا تفاوت آنها را در سهم شان از چشیدن طعم حیات دریافت ، هر چند سهم بعضی در قدم زدن بر کره خاکی بیشتر باشد . جسم خاکی است ، فانی است ، باید در فکر سیرآب نمودن روح بود .
 
اگر به ابدیت  بیاندیشیم ، معنای شکست و پیروزی نیز عوض می شود  ، ما آدمیان شایسته تر از آنیم که شکست و پیروزی خود را در نسبت با وجود طبیعی و خاکی خود معنا کنیم ، بلکه لازمه حیات معقول آنست که شکست و پیروزی را در افق وجود معنوی و روحانی خود تفسیر نماییم . تنها در این صورت است که می توانیم در مورد شکست و پیروزی داوری کنیم .
 
روح جز به هدف اعلای حیات آرام نمی گیرد ، ریشه بسیاری از نا آرامی ها و اضطراب های روحی همین است روح از محدویت می گریزد ، مظاهر مادی حیات دینوی و حق زنده بودن همگی وسیله اند روح کمال خود را جستجو می کند ، کمال روح در اتصال به بی نهایت است و از تب و تاب فرو نمی ماند تا روزنه ای به سوی آن بیابد ، روح را سرگردان می کنند آنها که وسیله را بجای هدف می نشانند شاید در این مسیر وجود طبیعی آنها راضی شود اما روح آنها هرگز سیراب نمی گردد .
 
سعادت یعنی همیشه انسان همواره در همسایگی خدا به سر بردن ، حیات را جز در ساخت خدا ندیدن و همه عالم را سجاده خدا دیدن ، سعادت یعنی اتصال با ابدیت ، یعنی عمق حیات را در یافتن ، یعنی ظاهر حیات را جدا از باطن ندیدن ، تفسیر معنوی از حیات داشتن ، رهاورد حیاتی اینچنین راه سعادتمندی را نمودار و هموار می سازد .
 
 
گر کنی پایبند تقوی فکر پر آشوب را
می توان دید آنگه جلوه محبوب را
دستگیری کن پناه آورده را بنگر چسان
آورد بالا چو آب افتاده بیند چوب را
هر بدی آرد پشیمانی که دیدی عاقبت
پیرهن پس داد نور دیده یعقوب را
لذتی بی رنج و زحمت کی میسر شود
لطف رحمان است اجرت محنت ایوب را
نا امیدی ره مده در دل مترس از مشکلات
تا که آسان برکف آری دامن مطلوب را
ارزش هر کس بقدر همت و کردار اوست
قیمتی گردد کبوتر چون برد مکتوب را
حسن اگر شد پرده در دیری نمی پاید دگر
عفت و شرم است حافظ حسن و محبوب را
 
 
 
آرزوی تندرستی و سعادتمندی تمامی دوستان و سروران گرامی را 
 از درگاه ایزد منان دارم .
در پناه حق باشید .
                                                                                                              

¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:11 صبح چهارشنبه 86/12/15

محرم ماه آزادگی ، ماه شهامت ، ماه رشادت ، و ماه درس آزادگی و شجاعت از حسین ابن علی علیه السلام و یارانشان که نشانه خلوص نیت و اخلاص عمل را به جهانیان نشان داده و در تاریخ به ثبت رسانده و مظلومیت فرزندان سرور سالار دین اسلام را در ستیز با تمامی مستکبران و ظلم ستیزان زمان را به نمایش گذاشته و چراغی روشن برای ما در راه سعادتمندی بجا گذاشتند .

حماسه عاشورا ،که برای هدفی جز صیانت و پاسداری از دین و ناموس ولایت الهی که از یکطرف بخاطر فتنه انگیزی و نیرنگ زور مندان و از طرف دیگر غرق شدن مردم در منکرات و شهوات دنیوی می رفت که دچار دگرگونی و نابودی واقع شود ، بر پا نشده بود .

حسین ( ع ) اسطوره شجاعت و شهامتی بود که آگاهانه و با تفکر و بصیرتی بی مثال آن حماسه سراسر عشق و شکوه را خلق کرد . اگر دعوت کوفیان و بیعت یزید نیز نمی بود . باز حماسه کربلا خلق می شد چرا که هدف و فلسفه اصلی او فقط مبارزه با ظلم و فساد یزید نبود.یزید خوارتر از آنی بود که حسین (ع) بخواهد چنان حادثه با شکوهی را در برابرش رقم بزند .

هدف اصلی قیام امام حسین (ع) آنهم همراه با زنان وکودکان ، رسوا و مفتضح نمودن بی تفاوتی و فتنه پذیری شیعیان پدر و امت جدش بود که بخاطر سرگرم وفریفته شدن به لذتهای دنیا ، ولایت و ناموس خدا رابه بازی گرفته و از گردن نهادن به اصول و ارزشهای آن سرباز زده بودند . و همین سستی و اهمالشان این مجال و جسارت را به ستمگران می داد تا هر آنچه را که می خواهند بر سر دین و ولایت و ولی خدا در آورند .

در واقع امام حسین (ع)و تک تک یارانش از کوچکترین سربازش علی اصغر گرفته تا مسن ترینشان حبیب ابن مظاهر ، با خلق حماسه جاوید قصد باز گو کردن و فریاد زدن حقیقتی را داشتند که تا ابد در گوش تاریخ طنین انداز باقی بماند .

و آن اینکه ذلت و خواری شمشیر کشیدن در برابر فرزند رسول خدا ، سنگ بنا و آغازش از فریفته و غرق شدن در شهوات و لذات دنیوی ، خواری و خفیف شمردن احکام دین و قرآن ، و برخورد منافقانه با ولی خدا می باشد حتی اگر هیچ عناد و دشمنی مغرضانه در میان نبوده و به او عشق ورزیده شود این امر و سنت قطعی است که هیچ گریزی از آن امکان پذیر نمی باشد و واقعه کربلا با تمام ابعادش ، به خوبی آن را اثبات کرد .

و امام حسین (ع) و یارانش که بخاطر غیرت و وحریتی که در درونشان موج می زد نمی توانستند شاهد تحقیر دین و ناموس خدا باشند . فریاد هیهات من الذله سر دادند تا با قربانی نمودن جان و هستی خویش حساب خودرا از منافقان بی غیرت و دنیا پرست جدا نموده و با خلق حماسه ی یگانه و مقدس ، شور و حرارتی پیدا کنند و این شور و حرارت باعث تربیت و پرورش شیعیان راستینی شود تاآنها ضمن زنده نگه داشتن شور و حماسه آنها و پاسداری از ارزشهای والائیشان ، باعث به ثمر رسیدن رسالت ناتمام آنها شود. ودر نهایت حماسه و قیامی که به تمامی معنا، زمینه ساز تحقق اسلام ناب محمدی در سراسر جهان شود.

پیام کربلا :

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید .

 

زبان حال سید الشهدا با سرزمین نی نوا :

من ذبیحم تو منا و معبا و قربانگاه من

با خبر باش ای زمین از این دل آگاه من

آمدم تا جان کنم تقدیم جانان ای زمین

سرور و سالار دین با فقان گفت ای زمین

جان نثار راه دین با فقان گفت ای زمین

نی منم تنها که میگردم در این صحرا شهید

اکبر و عباس و قاسم نوجوانان رشید

از علی اصغرم هم کرده ام قطع امید

فضل و اون جعفر جمع عزیزان ای زمین

نیستی ای سرزمین تنها تو قربانگاه من

هست هفتاد دو تن قربانی بدان همراه من ای زمین

این شهادت از ازل بوده زمین دلخواه من

جمله اندر خاک خون غلطان ای زمین

کوفیان را ره ناید برمن و احوال من

آب را ببندند بروی من و اطفال من ای زمین

بشکستن از سنگ کین آن بیوفایان بال من

می نمایند این چنین حرمت به مهمان ای زمین

خیزد از اهل حریمم ناله های ال اتش

سرزمین نی نوا پر از نوای ال اتش

از تمام خیمه ها آید صدای ال اتش

بر فلک از تشنگی فریاد طفلان ای زمین

بعد از آن در این زمین پر خطر شمر دغان

ظهر عاشورا نمائد راسم از پیکر جدا

زین مصیبت ناله خیزد از خیمه ها سوا

نه فلک زین ماجرا بیکبار لرزان ای زمین

خیمه گاه آل اسمت را زکین آتش زنند

دختران مصطفی را قلب محزون بشکنند

گوشواره از گوش فرزندان زهرا بر کنند

زینب غم دیده گریان پریشان ای زمین

افکنند زنجیر قفل بر گردن زین العباد

آه ز این بی رحمی فریاد از این جور عناد

این چنین بی داد در عالم ندارد کس به یاد

ز این ستمگر مردم بی دین ایمان ای زمین

سرور و سالار دین با فقان گفت ای زمین

جان نثار راه دین با فقان گفت ای زمین

.......................................

 

آرزوی سعادتمندی و قبولی عزاداریتان در درگاه پروردگار

و بانوی بزرگ دو عالم را دارم

اجرتان با فاطمه زهرا (س)

التماس دعا



¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:35 عصر سه شنبه 86/5/23

خدایا!  جز قدرت تو قدرتی نیست تا این چرخ سنگین را بگرداندو جز مشیت تو حکمران دیگری  بر کائنات حکومت نکند. آنچه را که تو داده ای،داریم و از آن چه روزی ما کرده ای،بهره می بریم.

پروردگارا! هم اکنون روز تازه ای را آغاز می کنیم وتمتع دیگری را از تمتعات حیات در می یابیم.

پروردگارا!امروز ما نیز همچون روزهای دیگر،به شب خواهد رسید وما را شب هنگام بدرود خواهد گفت.ما نیکو بدانیم که اگر این روز روشن را در اطاعت واخلاص به شام رسانیم:خورشید شامگاهی به هنگام بدرود،ما را درود خواهد گفت و با تهنیت وداعمان خواهد کردو مسلم است که اگر روز ما در معاصی مناهی به سر آید،کیفر ما نفرین وناسزا خواهد بود.

پروردگارا! آن چنان کن که در روشنایی خورشید، جان ما هر لحظه بر روشنایی بیفزاید و نعمت عبادت و اطاعت، بهره ما باشدو از گناهان کوچک وبزرگدر پناه عفاف و عصمت بر کنار بمانیم. آن چنان کن که روز ما ، به حسنات اعمال ما زینت یابد،از نیکوکاری آغاز شود و به سپاس گذاری پایان یابد.

 


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4   5      >
خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
13
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
40028

:: درباره من ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

رضا
گرچه شکوه کردن بیهوده است اما لب از سخن فرو بستن نیز آسان نیست

:: لینک به وبلاگ ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

:: آرشیو ::

ماهیانه

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::