Image and video hosting by TinyPic قلب شما هم زیباست...!!!! - یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است


ساعت 2:33 عصر شنبه 87/3/18

 

روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا میکرد
که زیباترین قلب    

 

را در تمام آن منطقه دارد . جمعیت زیادی جمع شدند
.قلب او کاملا" سا لم  

 

بود و هیچ خدشه ای بر آن وارد نشده بود .پس همه
تصدیق کردند که قلب

 

او به راستی زیباترین قلبی است که تا کنون دیده اند
. مرد جوان در کمال

 

با افتخار و با صدائی بلندتر به تعریف از قلب خود
پرداخت ناگهان پیرمردی

 

جلو جمعیت آمد و گفت : اما قلب تو به زیبایی قلب من
نیست ؟

 

مرد جوان و بقیه جمعیت به قلب پیر مرد نگاه کردند
.قلب او با قدرت تمام

 

می تپید و اما پر از زخم بود .قسمتهایی از قلب او
برداشته شده و

 

تکه هایی جایگزین آنها شده بود . اما آنها بدرستی
جاهای خالی را پر

 

نکرده بودند و گوشه هایی دندانه دندانه در قلب او
دیده می شد . در

 

بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکه ای
آنها را پر

 

نکرده بود .مردم با نگاهی خیره به او می نگریستند و
با خود فکر میکردند

 

که این پیر مرد چطور ادعا میکند که قلب زیباتری
دارد .مرد جوان به قلب

 

پیر مرد اشاره کرد و خندید و گفت : تو حتما"
شوخی میکنی ...قلبت را با

 

قلب من مقایسه کن ...قلب تو تنها مشتی زخم و خراش و
بریدگی است !!

 

پیر مرد گفت : درست است قلب تو سالم بنظر میرسد اما
من هرگز قلبم را

 

با قلب تو عوض نمیکنم میدانی هر زخمی نشانگر انسانی
است که من

 

عشقم را به او داده ام ..من بخشی از قلبم را جدا
کرده ام و به او بخشیده ام

 

گاهی او هم بخشی از قلب خود را بمن داده است که
بجای آن تکه بخشیده

 

شده قرار داه ام اما چون این دو عین هم نبوده اند
گوشه هایی دندانه دندانه

 

در قلبم دارم که برایم عزیزند ..چرا که یاد آور عشق
میان دو انسان  هستند

 

بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیده
ام  اما آنها چیزی از قلب

 

خود بمن نداده اند اینها همین شیارهای عمیق هستند
گرچه درد آورند اما

 

یادآور عشقی هستند که داشته ام امیدوارم که آنها هم
روزی باز گردند و

 

این شیارهای عمیق  را با قطعه ای که من در انتظارش بوده ام پر کنند پس

 

حالا می بینی که زیبایی واقعی چیست ؟؟

 

مرد جوان بی هیچ سخنی  ایستاد در حالی که اشک از گونه هایش سرازیر

 

می شد بسمت پیرمرد رفت . ازقلب جوان و سالم خود
قطعه ای بیرون آورد

 

و با دستهای لرزان به پیرمرد تقدیم کرد . پیرمرد آن
را گرفت و در قلبش

 

جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را بجای قلب
جوان گذاشت .

 

مرد جوان به قلبش نگاه کرد ....دیگر سالم نبود
...اما از همیشه زیباتر بود

 

زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او
نفوذ کرده بود .

 

 

الهی سینه ای ده آتش افروز

 

در آن سینه دلی و آن دل همه سوز

 

هر آن دل را که سوزی نیست ....دل نیست

 

دل افسرده غیر از آب و گل نیست

 

دلم پر شعله گردان سینه پر دود

 

زبانم سخن به گفتن آتش آلود

 

کرامت کن درونی  درد پرورد

 

دلی درون درد و برون درد

 

به سوزی ده کلامم را روایی

 

کز آن گر میکند آتش گدائی

 

دلم را داغ عشقی برقبین نه

 

زبانم را بیانی آتشین ده

 

سخن گر سوز دل تابی ندارد

 

چکد گر آب از او آبی ندارد

 

دلی افسرده دارم سخت بی نور

 

چراغی زو به غایت دوستی دور

 

بده گرمی دل افسرده ام را

 

فروزان کن چراغ مرده ام را

 

ندارد راه فکرم روشنائی

 

زلطف پرتوی دارم گدائی

 

اگر لطف تو نبود پرتو انداز

 

کجا فکر و کجا گنجینه ای راز

 

ز گنج راز در هر کنج سینه

 

نهاده خازن تو صد دفینه

 

ولی لطف تو گر نبود به صد رنج

 

پشیزی کس نیابد زان همه گنج  

 

چون در هر کنج صد گنجینه داری

 

نمی خواهم که نومیدم گذاری

 

به راه این امید پیچ در پیچ

 

مرا لطف تو میباید دگر هیچ .......دگر
هیچ .............



 

 

آرزوی تندرستی و سعادتمندی همه ای
دوستان  را دارم .


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
25
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
40040

:: درباره من ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

رضا
گرچه شکوه کردن بیهوده است اما لب از سخن فرو بستن نیز آسان نیست

:: لینک به وبلاگ ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

:: آرشیو ::

ماهیانه

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::