Image and video hosting by TinyPic رضا - یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است


ساعت 7:15 صبح چهارشنبه 86/12/15



 


رسالت حسین پا برجاست


ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه


لسلام علیک یا ابا عبدالله و
علی الارواح التی حلت بفنائک علیک منی سلام الله ابداً ما بقیت و بقی اللیل و
النهار و لاجعله الله اخر العهد منی لزیارتکم
...


حکایت کربلا و عاشورا حکایت اب نیست ، حکایت زندگیست
، حکایت مردانگی ، گذشت ، شهامت و رشادت و شهادت است و درس پایداری از اعتقادات و
زنده نگاه داشتن دین خداست ...و مظلومیت فرزندان سرور سالار دین را در ستیز با تمامی مستکبران و ظلم ستیزان
زمان را به نمایش گذاشته و در تاریخ بشریت
ظلم آنان را بثبت رساندن که مایه ننگ آنان باشد ....


حماسه عاشورا ،که برای هدفی جز صیانت و
پاسداری از دین و ناموس ولایت الهی که از یکطرف بخاطر فتنه انگیزی و نیرنگ زور
مندان و از طرف دیگر غرق شدن مردم در منکرات و شهوات دنیوی می رفت که دچار دگرگونی
و نابودی واقع شود ، بر پا نشده بود .


حسین ( ع ) اسطوره شجاعت و شهامتی بود که
آگاهانه و با تفکر و بصیرتی بی مثال آن
حماسه سراسر عشق و شکوه را خلق کرد . اگر دعوت کوفیان و بیعت یزید نیز نمی بود . باز حماسه کربلا خلق می شد چرا که هدف و فلسفه اصلی او فقط مبارزه با ظلم
و فساد یزید نبود – یزید خوارتر از آنی بود که حسین (ع) بخواهد چنان حادثه با
شکوهی را در برابرش رقم بزند .


هدف اصلی قیام امام حسین (ع) آنهم همراه با
زنان وکودکان ، رسوا و مفتضح نمودن بی تفاوتی و فتنه پذیری شیعیان پدر و امت جدش
بود که بخاطر سرگرم وفریفته شدن به لذتهای دنیا ، ولایت و ناموس خدا رابه بازی
گرفته و از گردن نهادن به اصول و ارزشهای آن سرباز زده بودند . و همین سستی و
اهمالشان این مجال و جسارت را به ستمگران می داد تا هر آنچه را که می خواهند بر سر
دین و ولایت و ولی خدا در آورند .


در واقع امام حسین (ع)و تک تک یارانش از کوچکترین
سربازش علی اصغر گرفته تا مسن ترینشان حبیب ابن مظاهر ، با خلق حماسه جاوید قصد
باز گو کردن و فریاد زدن حقیقتی را داشتند که تا ابد در گوش تاریخ طنین انداز باقی
بماند . و آن اینکه ذلت و خواری شمشیر کشیدن در برابر فرزند رسول خدا ، سنگ
بنا و آغازش از فریفته و غرق شدن در شهوات
و لذات دنیوی ، خواری و خفیف شمردن احکام دین و قرآن ، و برخورد منافقانه با ولی
خدا می باشد حتی اگر هیچ عناد و دشمنی مغرضانه در میان نبوده و به او عشق ورزیده
شود این امر و سنت قطعی است که هیچ گریزی از آن امکان پذیر نمی باشد و واقعه کربلا
با تمام ابعادش ، به خوبی آن را اثبات کرد .


 امام
حسین (ع) و یارانش که بخاطر غیرت و وحریتی که در درونشان  موج می
زد  نمی توانستند  شاهد  تحقیر  دین  و  ناموس  خدا  باشند  .  فریاد " هیهات من الذله "  سر
دادند تا با قربانی نمودن جان و هستی خویش حساب خودرا از منافقان بی غیرت و دنیا
پرست جدا نموده و با خلق حماسه ی یگانه و مقدس ، شور و حرارتی پیدا کنند و این شور
و حرارت باعث تربیت و پرورش شیعیان راستینی شود تاآنها ضمن زنده نگه داشتن شور و
حماسه آنها و پاسداری از ارزشهای والائیشان ، باعث به ثمر رسیدن رسالت ناتمام آنها
شود. ودر نهایت حماسه و قیامی که به تمامی معنا، زمینه ساز تحقق اسلام ناب محمدی
در سراسر جهان شود .


حسین ابن علی با علم بر حادثه کربلا  با خانواده یشان و یاران وفادارشان پای به این
صحرا نهادند تا بزرگترین درسها ی زندگی را به انسانها بیاموزند ....سرور و سالار
شهیدان از تمامی نعمتها و داشتهای خود
گذشت نمودن از فرزند ششماه ....عزیز دوردانه خود ...تا باوفاترین و با ادب ترین
برادر خود .ابوالفضل العباس..که فقط یکبار حسین ابن علی را بنام برادر صدا زدند
که در تمامی اوقات دگر ا و را بنام آقا و سرور و مولا خواند ....


دشمنان آنان بس در اشتباه بودند که با شهید
نمودن جوانان بنی هاشم و ابوالفضل عباس ها پرچم اسلام بر زمین می ماند ، کافران
بدانند این پرچم و اعلم بدست مومنان حمل خواهد شد و هرگز بر زمین نخواهد افتاد و
تا زمان ظهور آقا امام زمان علیه السلام حفاظت خواهد شد تا بدست شریف ایشان و
امامت ایشان عدالت جهانی برقرار گردد .


حضرت فاطمه زهرا (س)  بی بی بزرگ دو عالم  در روز محشر به قائم عرش پروردگار در
مورد واقعه روز عاشورا در کربلا
عرض کند :


"یا
لحکم الحاکمین احکم بینی و بین اولادی
"


ای حاکم عادل حکم
کن بین من و میان قاتلان فرزندم خدایا حکم
 فرما میان من و میان آنهائیکه ظلم و
اذیت و آزار نمودند فرزندانم
 را بدون جرم و تقصیر و بی سبب او را بقتل رسانیدند از مصدر جلال  خدائی ندا رسد ای فاطمه هر چه میخواهی از ما بخواه تا بتو عطا نمائیم فاطمه عرض کند خدایا امتان پدرم و شیعیان شوهرم
و دوستان فرزندانم را میخواهم ندا رسد ای فاطمه همه را بتو بخشیدیم هر که را
میخواهی داخل بهشت گردان پس آن بی بی آنقدر شفاعت کند که بحساب نیاید

.


 پیام
کربلا
:


" اگر دین ندارید لااقل
آزاده باشید . "


 


زبان حال
سید الشهدا با سرزمین نی نوا :


من ذبیحم تو منا و معبا و قربانگاه من


با خبر باش ای زمین از این دل آگاه من


آمدم تا جان کنم تقدیم جانان ای زمین


سرور و سالار دین با فقان گفت ای زمین


جان نثار راه دین با فقان گفت ای زمین


نی منم تنها که میگردم در این صحرا شهید


اکبر و عباس و قاسم نوجوانان رشید


از علی اصغرم هم کرده ام قطع امید


فضل و اون جعفر جمع عزیزان ای زمین


نیستی ای سرزمین تنها تو قربانگاه من


هست هفتاد دو تن قربانی بدان همراه من ای زمین


این شهادت از ازل بوده زمین دلخواه من


جمله اندر خاک خون غلطان ای زمین


کوفیان را ره ناید برمن و احوال من


آب را ببندند بروی من و اطفال من ای زمین


بشکستن از سنگ کین آن بیوفایان بال من


می نمایند این چنین حرمت به مهمان ای زمین


خیزد از اهل حریمم ناله های العطش


سرزمین نی نوا پر از نوای العطش


از تمام خیمه ها آید صدای العطش


بر فلک از تشنگی فریاد طفلان ای زمین


بعد از آن در این زمین پر خطر شمر دغان


ظهر عاشورا نمائد راسم از پیکر جدا


زین مصیبت ناله خیزد از خیمه ها سوا


نه فلک زین ماجرا بیکبار لرزان ای زمین


خیمه گاه آل عصمت را زکین آتش زنند


دختران مصطفی را قلب محزون بشکنند


گوشواره از گوش فرزندان زهرا بر کنند


زینب غم دیده گریان پریشان ای زمین


افکنند زنجیر قفل بر گردن زین العباد


آه ز این بی رحمی فریاد از این جور عناد


این چنین بی داد در عالم ندارد کس به یاد


ز این ستمگر مردم بی دین ایمان ای زمین


سرور و سالار دین با فقان گفت ای زمین


جان نثار راه دین با فقان گفت ای زمین .........


آرزوی سعادتمندی و
قبولی عزاداریتان در درگاه پروردگار و
بانوی بزرگ دو عالم را دارم ....اجرتان با فاطمه زهرا (س)...التماس دعا


 



 




 



 


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:13 صبح چهارشنبه 86/12/15

صیاد و ماهی زیبا....

صیاد و ماهی زیبا با قلبی یخی ........

 

روزگاری صیادی در کنار برکه ای زیبا بر ساحل آبی زلال نشسته بود و غرق در رویاهای کودکی بود ،سنگ های را پی در پی با آرامش در آب روان می انداخت و با خودش زمزمه می کرد که " دریای بزرگی باشی یا گودال کوچک کم آب هیچ فرقی نمی کند. اگر زلال باشی آسمان در درون تو هست " تو این حال و هوا بود که صدایی آرام اما دلنشین  گفت : آ یا برای آسمان دلت  ستاره  نمی خواهی ؟

صیاد ما نگاهی به اطراف انداخت و دنبال صدا گشت و خیلی زود در یافت که آن صدای دلنشین ..صدای ماهی است درون برکه که داره از زیبایی به خودش می نازه و در زلالی آب برکه بدون رقیب دور خودش می چرخه و گاه گاهی هم با ناز و عشوه سری از آب بیرون می کشه و توانایی خالقش رو تو خلق زیباییش به رخ صیاد می کشد ، صیاد قصه ما  هم که تو آسمون دلش تک ستاره ای هم نداشت با تمام وجودش علاقمند شد تا زیباترین ستاره رو تو آسمون دلش جا بده و ...

صیاد قصه مون با ماهی خوشگلش نشست و عهد هایی بست تا وقتی که حوضچه ای زیبا برایش فراهم نکرده ، آرامش خاطره انگیز ماهی زیبایش از برکه ای که در آن زندگی می کند نگیره وهرگز به چشم یک صید بهش نگاه نکنه ماهی خوشگلمون هم قول داد که تا وقتی حوضچه اش در دل صیاد مهیا نشده از رو طمع سر از باغچه دیگرون در نیاره و به دنبال دریایی واهی نگرده .

داستان قصه ما ادامه پیدا کرد و کرد و کرد تا اینکه صیاد وصید چنان با هم صمیمی شدند که دیگه فکر کردن دنیا فقط مال اینهاست و کسی نمی تونه اینها رو از هم جدا کنه ...،هر روز صیاد دل پاکمون به کنار برکه می آمد و ماهی خوشگلش رو نگاه می گرد وباهاش به صحبت  می نشست. شب ها هم از ترس اینکه مبادا اتفاقی برای ماهیش بیافته تا صبح چشم رو هم نمی گذاشت و گاهی وقت ها هم به دلیل فراق لحظه ای ماهی اش اشک هایی می ریخت که از زلالی آب برکه ی که محل زندگی ماهی قصمون بود زلال تر .....

روزها پشت سرهم می گذشت و صیادمون می رفت کنار برکه تا در امتداش به همراه ماهی دلش قدم بزنه بدون اینکه حتی بخواد لمسش کنه و یا حتی بخواهد این فکر رو تو ذهنش بپروراند که گاهی فرصت این هست که بشود از آب هم بیرونش کشید.

حوضچه ی دل صیاد دیگه داشت آماده می شد و صیاد قصمون با اشکهای زلالش داشت پرش می کرد تا ماهیش و تو زلال ترین آب برکه دنیا که دلی بود ازجنس محبت جا بده تا هیچ وقت دلتنگ برکه ی قبلیش نباشه.

تو این اوضاع و احوال بود که ماهی قصمون بی خبر از تلاشهای صیادش به سرش می زنه تا کمی بره دور دورا چرخی بزنه رفت و رفت تا اینکه دید یه محوطه بزرگی است که آبش گل آلوده و نیزارهای بلندی داره، به طمع بزرگیش واردش شد اما غاقل از اینکه وارد باتلاقی شد که تو لجنزارش نه تنها پاکی نیست بلکه آبی است که خیلی وقته گندیده و شده محل زندگی قورباغه ها و....( قورباغه هایی که به رنگ سبزشون می نازند )

ماهی خوشگلمون با اینکه بسیار منطقی بود و سرشار از فهم و شعور بالا ، اما دانسته وارد باتلاق شد و صیاد و تک ستاره ی دل پاک صیاد رو به ورطه ی فراموشی سپرد .

صیاد قصمون هنوزم که هنوزه بر کناره برکه نشسته و چشم به راهه که شاید روزی ماهی خوشگلش بتونه خودش رو از منجلابی که توش افتاده نجات بده و برگرده و این انتظار ادامه دارد....

این انتظار باعث شده این داستان ما نه تو چرخه ای قرار بگیره و نه تو حلقه ای تکرار بشه  بنا بر این داستان ما  ادامه دارد چون  ماهی  خوشگلمون داره می چرخه وتجربه کسب می کنه معلوم نیست داستانمون پایان خوبی داشته باشه یا نه ؟

حالا سوالاتی که خوشحال می شم جوابش رو از شما ها بشنوم ...

آیا داستان این عشق شبا هتی به زندگی های ما انسانهای امروزی داره ؟

آیا  صیاد خیلی وفادار بود یا ماهی مون بی وفا ؟

یا اینکه هر دو وارد بازی ناخواسته و قصه تلخ ما شدن ؟

یا رسم روزگار عوض شده و دل شکستن رفته تو صدر هنر ها ؟

یا ما ا نسانها بی ظرفیتیم و از استعداد و فهم و شعوری که خدا بهمون داده برای توجیه کارهای اشتباهمون استفاده می کنیم نه برای بهبودش ؟

آیا شما با حقیر هم عقیده هستید که می شود با صداقت و با مهر محبت آروم آروم و پله پله حرکت کرد و با اعمال انسان دوستانه و خداپسندانه به عرش خدا نزدیک شد ، اما اگر با  ریا  هزاران پله هم  از پلکان ترقی را بالا بروی مطمئن باش یک روز سقوط خواهی کرد ،  خداو ند متعال یک دل کوچک به ما داده که می توا نیم تمام شادیها و غصه ها  دنیا را  توش  جا داد  دلی  که می شود خدای خالقش رو هم درونش جا داد ، ولی چرا ما با این دل کوچک همیشه قصد این می کنیم که خالقش رو هم دور بزنیم ،آیا واقعآ خدا وند متعال از روز ازل آدم را اینگونه  طمع کار و فریب کار آفریده  ، آیا شیطان به وعده  خود عمل نموده و همان گونه که باعث بیرون شدن حضرت آدم (ع) از بهشت شد بدنبال منحرف نمودن راه زندگی ماست ،و یا با گذشت زمان و جبر زمانه انسانها اینگونه شده اند؟

 

  • اگه روزگاربی رحمه تو مهربون باش

  • اگه آفتاب می سوزونه تو سایه بون باش

  • اگه سرما کمین کرده کنار باغچه

  • واسه گل های نیمه جون تو باغبون باش . 

من مست جانانم کی ترسم از جانم

دریای عطرشانم طوفانم طوفان

هان هان ای روزگار خشم تو بشناسم

من سردار لشگر عاشقانم

من شهبازم در ملک عشق

از شراره آتش عشق سوزانم

غم مدد یاری کرده پریشانم

چکنم شرمنده از دست دلم

شده خواری بر دل بر جانم

گر روزگار شکسته شاخه های عشقم

مکن ای لب شکوه از دستانم

گر شده خون چشمه چشمانم

دل فدایی دلبر جانانم .......

جان فدایی ملکه ء خوبانم ...... 

 

آرزوی تندرستی و سعادتمندی تمامی دوستان و سروران گرامی را

از درگاه ایزد منان دارم .

در پناه حق باشید .


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:12 صبح چهارشنبه 86/12/15

 
فاصله میان دو زندگی ، خاکی و فانی با زندگی ابدیت، فاصله پوچ بودن و از معنا و محتوا تهی بودن است تا حقیقت داشتن و به ابدیت متصل بودن و لحظه لحظه آن را چشیدن و لمس کردن ، کدامین زندگی را باید معیار خود قرار دهیم تا با کوچک ترین ضربه ای و شکستی از حرکت باز نمانیم ، تا زندگی را قابل دفاع بدانیم ، تا زندگی را نه در جای خود متوقف ماندن ، بلکه در حرکت و رو به مقصد نهایی معنا کنیم .
 
کسانی هستند که مرگ را به شوخی می گیرند ، این نحوه مواجهه را نباید به حساب شجاعت آنها گذاشت آنها مرگ را به شوخی می گیرند از آن جهت که در غفلت به سر می برند و پدیده های  با اهمیت  حیات را هیچگاه جدی نمی دانند .
 
از این دسته  که بگذریم بسیاری نیز از یاد مرگ می ترسند مرگ برای آنها تلخ است و تلخی یاد مرگ به زندگی آنها نیز سرایت می کند زندگی را نیز تاریک می بینند . دلها فلسفه  و هدف زندگی را زیر سوال می برند حالاتی بر انسان می گذرد که حیات را نمی بیند آن را نمی چشند لذت معنوی حیات را درک نمی کنند . آنها در این حالت زنده هستند نفس می کشند اما زندگی  نمی کنند ، زندگی را نمی یابند . حضور آنها در پهنه حیات یاد آور ماهی غوطه ور در آب است که از آب سوال می کرد اما آب را نمی دید آب را لمس نمی کرد .
 
ریشه بسیاری از ناملایمات روحی و سرخوردگی ها و سرگردانی ها و از سوی دیگر منشاء بی اخلاقی ها و رذیلت ها را عدم فهم درست معنای مرگ و حیات ، شکست و پیروزی و اشتباه بین هدف و وسیله حیات می دانم و برای بیرون رفت از این معضلات تامل پیرموان زندگی ائمه اطهار و امامان و انچه آنان در صحنه تاریخ از خود بجای گذاشتند را برای معنا بخشیدن به زندگی راهگشا می دانم .
 
بایستی از بیرون نگریست از افقی برتر ، باید حیات را در اختیار گرفت این نکته را باید دریافت که پرسش از فلسفه حیات ، پرسش جسم نیست ، پرسش روح است . ریشه سرگردانی ها آن است که ما بارها پاسخی به روح اما در خور جسم داده ایم برای فهم حیات و چشیدن طعم زندگی نباید در ظاهر توقف کرد . جایگاه حیات ، باطن انسانهاست ، باید از باطن انسانها سراغ گرفت تا تفاوت آنها را در سهم شان از چشیدن طعم حیات دریافت ، هر چند سهم بعضی در قدم زدن بر کره خاکی بیشتر باشد . جسم خاکی است ، فانی است ، باید در فکر سیرآب نمودن روح بود .
 
اگر به ابدیت  بیاندیشیم ، معنای شکست و پیروزی نیز عوض می شود  ، ما آدمیان شایسته تر از آنیم که شکست و پیروزی خود را در نسبت با وجود طبیعی و خاکی خود معنا کنیم ، بلکه لازمه حیات معقول آنست که شکست و پیروزی را در افق وجود معنوی و روحانی خود تفسیر نماییم . تنها در این صورت است که می توانیم در مورد شکست و پیروزی داوری کنیم .
 
روح جز به هدف اعلای حیات آرام نمی گیرد ، ریشه بسیاری از نا آرامی ها و اضطراب های روحی همین است روح از محدویت می گریزد ، مظاهر مادی حیات دینوی و حق زنده بودن همگی وسیله اند روح کمال خود را جستجو می کند ، کمال روح در اتصال به بی نهایت است و از تب و تاب فرو نمی ماند تا روزنه ای به سوی آن بیابد ، روح را سرگردان می کنند آنها که وسیله را بجای هدف می نشانند شاید در این مسیر وجود طبیعی آنها راضی شود اما روح آنها هرگز سیراب نمی گردد .
 
سعادت یعنی همیشه انسان همواره در همسایگی خدا به سر بردن ، حیات را جز در ساخت خدا ندیدن و همه عالم را سجاده خدا دیدن ، سعادت یعنی اتصال با ابدیت ، یعنی عمق حیات را در یافتن ، یعنی ظاهر حیات را جدا از باطن ندیدن ، تفسیر معنوی از حیات داشتن ، رهاورد حیاتی اینچنین راه سعادتمندی را نمودار و هموار می سازد .
 
 
گر کنی پایبند تقوی فکر پر آشوب را
می توان دید آنگه جلوه محبوب را
دستگیری کن پناه آورده را بنگر چسان
آورد بالا چو آب افتاده بیند چوب را
هر بدی آرد پشیمانی که دیدی عاقبت
پیرهن پس داد نور دیده یعقوب را
لذتی بی رنج و زحمت کی میسر شود
لطف رحمان است اجرت محنت ایوب را
نا امیدی ره مده در دل مترس از مشکلات
تا که آسان برکف آری دامن مطلوب را
ارزش هر کس بقدر همت و کردار اوست
قیمتی گردد کبوتر چون برد مکتوب را
حسن اگر شد پرده در دیری نمی پاید دگر
عفت و شرم است حافظ حسن و محبوب را
 
 
 
آرزوی تندرستی و سعادتمندی تمامی دوستان و سروران گرامی را 
 از درگاه ایزد منان دارم .
در پناه حق باشید .
                                                                                                              

¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 7:11 صبح چهارشنبه 86/12/15

محرم ماه آزادگی ، ماه شهامت ، ماه رشادت ، و ماه درس آزادگی و شجاعت از حسین ابن علی علیه السلام و یارانشان که نشانه خلوص نیت و اخلاص عمل را به جهانیان نشان داده و در تاریخ به ثبت رسانده و مظلومیت فرزندان سرور سالار دین اسلام را در ستیز با تمامی مستکبران و ظلم ستیزان زمان را به نمایش گذاشته و چراغی روشن برای ما در راه سعادتمندی بجا گذاشتند .

حماسه عاشورا ،که برای هدفی جز صیانت و پاسداری از دین و ناموس ولایت الهی که از یکطرف بخاطر فتنه انگیزی و نیرنگ زور مندان و از طرف دیگر غرق شدن مردم در منکرات و شهوات دنیوی می رفت که دچار دگرگونی و نابودی واقع شود ، بر پا نشده بود .

حسین ( ع ) اسطوره شجاعت و شهامتی بود که آگاهانه و با تفکر و بصیرتی بی مثال آن حماسه سراسر عشق و شکوه را خلق کرد . اگر دعوت کوفیان و بیعت یزید نیز نمی بود . باز حماسه کربلا خلق می شد چرا که هدف و فلسفه اصلی او فقط مبارزه با ظلم و فساد یزید نبود.یزید خوارتر از آنی بود که حسین (ع) بخواهد چنان حادثه با شکوهی را در برابرش رقم بزند .

هدف اصلی قیام امام حسین (ع) آنهم همراه با زنان وکودکان ، رسوا و مفتضح نمودن بی تفاوتی و فتنه پذیری شیعیان پدر و امت جدش بود که بخاطر سرگرم وفریفته شدن به لذتهای دنیا ، ولایت و ناموس خدا رابه بازی گرفته و از گردن نهادن به اصول و ارزشهای آن سرباز زده بودند . و همین سستی و اهمالشان این مجال و جسارت را به ستمگران می داد تا هر آنچه را که می خواهند بر سر دین و ولایت و ولی خدا در آورند .

در واقع امام حسین (ع)و تک تک یارانش از کوچکترین سربازش علی اصغر گرفته تا مسن ترینشان حبیب ابن مظاهر ، با خلق حماسه جاوید قصد باز گو کردن و فریاد زدن حقیقتی را داشتند که تا ابد در گوش تاریخ طنین انداز باقی بماند .

و آن اینکه ذلت و خواری شمشیر کشیدن در برابر فرزند رسول خدا ، سنگ بنا و آغازش از فریفته و غرق شدن در شهوات و لذات دنیوی ، خواری و خفیف شمردن احکام دین و قرآن ، و برخورد منافقانه با ولی خدا می باشد حتی اگر هیچ عناد و دشمنی مغرضانه در میان نبوده و به او عشق ورزیده شود این امر و سنت قطعی است که هیچ گریزی از آن امکان پذیر نمی باشد و واقعه کربلا با تمام ابعادش ، به خوبی آن را اثبات کرد .

و امام حسین (ع) و یارانش که بخاطر غیرت و وحریتی که در درونشان موج می زد نمی توانستند شاهد تحقیر دین و ناموس خدا باشند . فریاد هیهات من الذله سر دادند تا با قربانی نمودن جان و هستی خویش حساب خودرا از منافقان بی غیرت و دنیا پرست جدا نموده و با خلق حماسه ی یگانه و مقدس ، شور و حرارتی پیدا کنند و این شور و حرارت باعث تربیت و پرورش شیعیان راستینی شود تاآنها ضمن زنده نگه داشتن شور و حماسه آنها و پاسداری از ارزشهای والائیشان ، باعث به ثمر رسیدن رسالت ناتمام آنها شود. ودر نهایت حماسه و قیامی که به تمامی معنا، زمینه ساز تحقق اسلام ناب محمدی در سراسر جهان شود.

پیام کربلا :

اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید .

 

زبان حال سید الشهدا با سرزمین نی نوا :

من ذبیحم تو منا و معبا و قربانگاه من

با خبر باش ای زمین از این دل آگاه من

آمدم تا جان کنم تقدیم جانان ای زمین

سرور و سالار دین با فقان گفت ای زمین

جان نثار راه دین با فقان گفت ای زمین

نی منم تنها که میگردم در این صحرا شهید

اکبر و عباس و قاسم نوجوانان رشید

از علی اصغرم هم کرده ام قطع امید

فضل و اون جعفر جمع عزیزان ای زمین

نیستی ای سرزمین تنها تو قربانگاه من

هست هفتاد دو تن قربانی بدان همراه من ای زمین

این شهادت از ازل بوده زمین دلخواه من

جمله اندر خاک خون غلطان ای زمین

کوفیان را ره ناید برمن و احوال من

آب را ببندند بروی من و اطفال من ای زمین

بشکستن از سنگ کین آن بیوفایان بال من

می نمایند این چنین حرمت به مهمان ای زمین

خیزد از اهل حریمم ناله های ال اتش

سرزمین نی نوا پر از نوای ال اتش

از تمام خیمه ها آید صدای ال اتش

بر فلک از تشنگی فریاد طفلان ای زمین

بعد از آن در این زمین پر خطر شمر دغان

ظهر عاشورا نمائد راسم از پیکر جدا

زین مصیبت ناله خیزد از خیمه ها سوا

نه فلک زین ماجرا بیکبار لرزان ای زمین

خیمه گاه آل اسمت را زکین آتش زنند

دختران مصطفی را قلب محزون بشکنند

گوشواره از گوش فرزندان زهرا بر کنند

زینب غم دیده گریان پریشان ای زمین

افکنند زنجیر قفل بر گردن زین العباد

آه ز این بی رحمی فریاد از این جور عناد

این چنین بی داد در عالم ندارد کس به یاد

ز این ستمگر مردم بی دین ایمان ای زمین

سرور و سالار دین با فقان گفت ای زمین

جان نثار راه دین با فقان گفت ای زمین

.......................................

 

آرزوی سعادتمندی و قبولی عزاداریتان در درگاه پروردگار

و بانوی بزرگ دو عالم را دارم

اجرتان با فاطمه زهرا (س)

التماس دعا



¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

ساعت 2:35 عصر سه شنبه 86/5/23

خدایا!  جز قدرت تو قدرتی نیست تا این چرخ سنگین را بگرداندو جز مشیت تو حکمران دیگری  بر کائنات حکومت نکند. آنچه را که تو داده ای،داریم و از آن چه روزی ما کرده ای،بهره می بریم.

پروردگارا! هم اکنون روز تازه ای را آغاز می کنیم وتمتع دیگری را از تمتعات حیات در می یابیم.

پروردگارا!امروز ما نیز همچون روزهای دیگر،به شب خواهد رسید وما را شب هنگام بدرود خواهد گفت.ما نیکو بدانیم که اگر این روز روشن را در اطاعت واخلاص به شام رسانیم:خورشید شامگاهی به هنگام بدرود،ما را درود خواهد گفت و با تهنیت وداعمان خواهد کردو مسلم است که اگر روز ما در معاصی مناهی به سر آید،کیفر ما نفرین وناسزا خواهد بود.

پروردگارا! آن چنان کن که در روشنایی خورشید، جان ما هر لحظه بر روشنایی بیفزاید و نعمت عبادت و اطاعت، بهره ما باشدو از گناهان کوچک وبزرگدر پناه عفاف و عصمت بر کنار بمانیم. آن چنان کن که روز ما ، به حسنات اعمال ما زینت یابد،از نیکوکاری آغاز شود و به سپاس گذاری پایان یابد.

 


¤ نویسنده: رضا

نوشته های دیگران ( )

<      1   2   3   4      
خانه
وررود به مدیریت
پست الکترونیک
مشخصات من
 RSS 

:: بازدید امروز ::
0
:: بازدید دیروز ::
1
:: کل بازدیدها ::
39799

:: درباره من ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

رضا
گرچه شکوه کردن بیهوده است اما لب از سخن فرو بستن نیز آسان نیست

:: لینک به وبلاگ ::

یک قلب پاک از تمام معابد جهان زیباتر است

:: آرشیو ::

ماهیانه

:: اوقات شرعی ::

::وضعیت من در یاهو ::

یــــاهـو

:: خبرنامه وبلاگ ::

 

:: موسیقی ::